یادداشت | «نگاهی به حقوق اجتماعی در کلام امام حسن مجتبی (علیهالسلام)»
به مناسبت سالروز میلاد امام حسن مجتبی (علیهالسلام)
در پاسخ به این پرسش بنیادین که «هدف خداوند از آفرینش انسان چیست؟»، مکتب اسلام و بینش مبتنی بر توحید یک پاسخ مشخص و روشن دارد و آن اینکه خداوند متعال با خلقت انسان و تمامی لوازم مادی و معنوی حیات او، بهدنبال تحقق یک هدف اساسی بوده است و آن چیزی جز «خلیفةالله» شدن وی نیست.(1) مقصود نهایی این است که انسان با نزدیک شدن هرچه بیشتر خود به ذات پروردگار، به اوج کمال و سعادت بشری که همان بهرهمندي از رحمت بيپايان الهي است نزدیک گردد.(2) اما انسانی که سرشت او با مادیت و اجتماعیبودن درآمیخته است، لزوماً برای رسیدن به این هدف عالی، محتاج پیشنیازها و مقدماتی است که رسیدن او به هدف عالی مذکور را تسهیل نماید. این همان چیزی است که در اندیشه اسلامی از آن با عنوان ایجاد «مدینه فاضله» بهمنظور پرورش انسانهایی که در جهت خلیفةالله شدن گام برمیدارند، یاد شده است.(3)
مبتنی بر این مقدمه، اسلام تأمین نیازهای معمول انسانها از جمله رفاه، امنیت، عمران و آبادانی و... را بهعنوان اهداف میانی حکومت اسلامی شناسایی و تحقق آنها را مطالبه کرده است تا مسیر رسیدن شهروندان به سرمنزل کمال هموار گردد.(4) این همان چیزی است که از آن در اندیشهها و متون حقوقی نوین با عنوان «حقوق اجتماعی» یاد میشود. حقوق اجتماعی از منظر حقوقدانان عبارت است از مجموعه حقها و حمایتهایی که از طریق آن، آسایش، رفاه و بهزیستی به حداکثر و عدم رفاه به حداقل میرسد تا افراد در مسیر کمال و رشد خویش، از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شوند.(5) نگاهی به نصوص دینی نیز نشان میدهد که وجود این حق برای شهروند حکومت اسلامی غیرقابل انکار است و حکام و سیاستمداران مسلمان مکلف به تأمین مطلوب حق مزبور خواهند بود.(6)
اما صلاحیت حکومت از شئون امامت و تنها برای امام معصوم (علیهمالسلام) و در زمان غیبت برای فقیه جامعالشرایط خواهد بود.(7) این صلاحیت در برخی احادیث مترادف «سیاست» دانسته شده است.(8) بدین معنا که زعامت و رهبری همان سیاست است و انجام وظایف زمامداری، سیاستمداری و سیاستورزی است.(9) در زیارت جامعه کبیره، در اوصاف ائمه معصومین (علیهمالسلام) آمده است: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و موضع الرسالة... و قادة الامم و اولیاء النعم و عناصر الابرار و دعائم الاخیار و ساسة العباد و ارکان البلاد ـ سلام بر شما ای اهلبیت نبوت و جایگاه رسالت... و پیشوایان امتها و سرپرستان نعمتها و بنیادهای نیکان و تکیهگاه خوبان و سیاستکنندگان بندگان خدا و ارکان محکم شهرها...» این عبارات، بهویژه «قادةالامم» و «ساسةالعباد»، صریحاً زمامدارى و سیاستمدارى را از صفات و شئون ائمه معصومین (علیهمالسلام) برمیشمارد. بنابراین میتوان چنین استدلال کرد که از منظر اسلام؛ سیاست همان امامت و زمامداری حکومت اسلامی است و سیاستورزی نیز همان تلاش برای تأمین اهداف حکومت اسلامی از جمله حقوق اجتماعی، جهت نیل مردم به قرب الهی است.
اما در ایامی که شخصی چون معاویه در شام بر مسند حکومت تکیه زده بود، سیاست در اذهان مردم دچار تحریف و مترادف دغل و نیرنگ و حیلهگری معنا میداد. در این دوره آنچه که در درجه اول برای حاکم خودخوانده حکومت اسلامی اصالت و اهمیت داشت، حفظ و بقای مُلک و ریاست به هر قیمت ممکن بود و آنچنان که تاریخ ثبت کرده است ارزشهای اخلاقی هیچ اثری در بدنه حکومت و شیوه حکمرانی نداشت و آنچه که هدف نبود، رسیدن فرمانبرداران به کمال و قرب الهی بود. در این زمان مسیر حکومت نه تنها در راستای رشد روحانی جامعه و سوق دادن مردم به سوی بندگی خداوند نبود بلکه به سمتوسوی عبودیت و تعبد آنها در برابر دستگاه حکومت سیر میکرد تا جایی که تغییر احکام الهی و دستور اقامه نماز جمعه در روز چهارشنبه مورد قبول مردم میافتاد.(10)
در چنین روزگاری که در اثر عملکرد حکومت معاویه، سیاست مساوی شده بود با مکر و دغل، شخصی خدمت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) میرسد و از چیستی سیاست سؤال میکند. حضرت در پاسخ، سیاست را جز رعایت حقوق خداوند و مردم نمیدانند. ایشان میفرمایند: «سیاست آن است که حقوق خداوند، و حقوق زندهها، و حقوق مردهها را رعایت کنی. اما حقوق خداوند، پس عبارت است از انجام آن چه که خواسته خداوند است و پرهیز از آن چه که او نهی کرده است. و اما حقوق زندهها آن است که به وظیفهی خود در برابر برادرانت عمل کنی و از خدمت امت خویش بازنمانی و تا زمانی که ولیامر مسلمین با امت خود صادق است، با او صادق باشی و هنگامی که وی از راه راست منحرف شد، عقیدهات را رو در روی او اظهار کنی. و اما حقوق مردگان این است که نیکیهای آنان را یاد کنی و از بدیهایشان چشم بپوشی، چرا که آنها را پروردگاری است که از آنان حسابکشی میکند.»(11)
از این فرمایش فروزان امام (علیهالسلام) چند نکته مستفاد میگردد:
- زمامدار و سیاستمدار امت کسی نیست که در حیلهگری و نیرنگ تبحر و مهارت دارد، بلکه آن کسی است که جلب رضایت خداوند و تأمین نیازها و حقوق مشروع مردم که بدان در راه رسیدن به مقام قرب و کمال محتاجاند، قبل از هر چیز دیگری اهمیت دارد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در کلام خود، سیاست را غیر از حیلهگری و نیرنگ میدانند و میفرمایند: «سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه حیلهگر و جنایتکار است، اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرکترین افراد بودم.»(12)
- سیاست امری مقدس است و تنها کسی میتواند ردای سیاست و زعامت امت را بر تن کند که اولاً مطیع اوامر و نواهی خداوند است و ثانیاً از مجرای خدمت به مردم و انجام وظایف خود در قبال مردم بهعنوان حاکم اسلامی، حقوق اجتماعی آنان را تأمین کند. چنانکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند: «خدایا تو میدانی که جنگ و درگیری ما برای بهدست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه میخواستیم نشانههای حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم، و در سرزمینهای تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیدهات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد.»(13)
- کسی که در بدنه حکومت اسلامی قرار گرفته است و حاکم را در سیاستورزی یاری میکند، تا زمانی باید وفادارا باقی بماند که بداند وی در صراط حق و مسیر الهی قرار دارد. اما اگر متوجه انحراف او از تکالیف الهی و وظایفش در برابر مردم شد، موظف است در مقابل او بایستد و حق ندارد برای حفظ منافع دنیوی خود حاکم فاسد را تأیید کند. نقل است که ابوهریره در واقعه صفین، پشت سر علی (علیهالسلام) نماز میخواند و بر سر سفره معاویه غذا میخورد و از جنگ کناره میگرفت و میگفت: نماز پشت سر علی کاملتر است و غذای سر سفره معاویه چربتر، و دوری از جنگ برای حفظ جان بهتر!(14)
- بدگویی از کسانی که بدرود حیات مادی گفتهاند، برای ارتقاء جایگاه خود و یا هر هدفی دیگری، به معنای سیاست نیست. بلکه مردگان نیز حقوقی دارند و آن اینکه از آنها به نیکی یاد گردد و حسابرسی آنان به خداوند سپرده شود. شاید جهت اختصاص این حق، حفظ امنیت روانی جامعه باشد.
- در کلام حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) قبل از بیان حقوق اجتماعی مردم در حکومت اسلامی و لزوم تأمین آنها، از حق خداوند و اهمیت اطاعت او سخن به میان آمده است. این یعنی اولاً؛ در بینش توحیدی، تا جلب رضایت خداوند هدف نباشد، امکان ندارد دیگر خدمات اجتماعی توأم با اخلاص و ارزش واقعی بوده باشد. وثانیاً؛ وجه تمایز حکومت اسلامی و نظامهای غربی همین است که در نظام اسلامی تأمین نیازهای مادی طریقیت دارد و اصالت متعلق به بندگی خداوند و رسیدن به قرب او است.
- از منظر امام (علیهالسلام) میان سیاست و حقوق نوعی اینهمانی برقرار بوده و گستره حق خداوند و حقوق دیگران طیف وسیعی از حقوق متقابل از جمله حقوق اخلاقی، اجتماعی، خصوصی و... را در برمیگیرد. هرچند که ظهور و دلالت آشکار آن در حقوق اجتماعی مردم است که تأمین آنها بر عهده حکومت و فرمانروایان میباشد.
پینوشت:
- تفسیر تسنیم، ج۳، ص۴۰
- تفسير نمونه، ج 22، ص 384 ـ 396
- ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص 99
- اهداف حکومت اسلامی (فوزی و کریمی بیرانوند)، ص 146
- بررسی مبانی حقوق اجتماعی (موسیزاده و مصطفیزاده)، ص 51
- برای مثال مراجعه شود به آیات 32 الی 34 سوره ابراهیم، حدیث نبوی (صحیح مسلم، ج 10،ص 126) وکلام علوی (نهجالبلاغه، ن 53)
- ولایت فقیه (امام خمینی ره)، ص 59
- اصول كافي، ج 1، ص 266، ح 4 (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ...) / مجمع البحرین، ذیل ماده ساس / سفینة البحار، ذیلِ ماده حسن / مقدمه رساله حقوق / بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 17، ص 4، ح 3
- المعجم الوسیط، ذیلِ مادۀ ساس. لغتدانانِ عرب در تبیین معنی کلمۀ سیاست مینویسند: «ساس الناس سیاسة، تولّی ریاستهم و قیادتهم ـ به سیاست قوم خود پرداخت؛ یعنی رهبری و مدیریّت آنان را پذیرفت.»
- الغدیر، ج 10، ص 195
- تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ج۲، ص۳۰۱
- نهجالبلاغه، خ 200
- همان، خ 131
- شذرات الذهب، ج۱، ص۶۴